کلوپ هواداران چلسی
کلوپ هواداران چلسی

کلوپ هواداران چلسی

گفتگوی گری نویل با مورینیو (3): من آقای احمق هستم!

 در قسمت سوم این گفتگو، مورینیو از اهدافش در چلسی برایتان می گوید. او همچنین تیم اولش در چلسی را با تیم کنونی مقایسه می کند.

پس از درنوردیدن پرتغال، انگلستان، ایتالیا، اسپانیا و بازگشت دوباره به انگلستان؛ از او می پرسم که آیا در چلسی ماندگار خواهد شد؟ او در پاسخ به رزومه اش اشاره می کند و می گوید:  

"من برای زندگی حرفه ایم اهدافی در سر داشتم. در بسیاری از اوقات شما نمی توانید اهداف تعیین کرده تان را دنبال کنید. من می خواستم که پرتغال را ترک کنم و به انگلستان بیایم. تیک خورد. وقتی نوبت ترک انگلستان رسید، ایتالیا را می خواستم، دیوانه وار رفتن به ایتالیا را می خواستم، جایی که مردم راجع به ذهنیت ایتالیایی ها صحبت میکردند و از تاکتیکی بودن بازی می گفتند. و پس از آن رئال مادرید را می خواستم. اسپانیا اما رئال مادرید. این چرخه، چیزی بود که می خواستم انجام دهم و آن را انجام دادم.


"وقتی این چرخه را انجام دادم این سوال پیش آمد: کجا را بیشتر دوست داشتی، کجا خوشحال تر بودی؟ کدام یک چالش بزرگ تری بود؟ من انتخابم را انجام دادم.


"من همچنان این را می گویم. در هر باشگاهی که در آن کار می کنم، در مورد آن باشگاه فکر می کنم اما همیشه حرکت بعدیم را در ذهن دارم. من می خواهم که بمانم. می خواهم تا آن لحظه که چلسی به من بگوید که همه چیز تمام شده است، زیرا نتایج خوب نیستند و یا اینکه می خواهند در جهت دیگری حرکت کنند و یا به هر دلیلی با نحوه مدیریت و مربی گری من موافق نباشند، بمانم. مقطع حضور من در چلسی به تصمیم آن ها بستگی دارد نه تصمیم من."


من [گری نویل] اذعان میکنم پس بالاخره تداوم به یکی از مزایای چلسی تبدیل خواهد شد، مورینیوپاسخ می دهد:

"این هدف بوده است، اما برای اینکه این کار را انجام دهم باید نسبت به کاری که می کردم بسیار مطمئن می بودم، مخصوصا اینکه نمی خواستم به باشگاهم باز گردم - زیرا می توانم بگویم که اینتر و چلسی باشگاه های من هستند - پس از دوره خوبی که اینجا داشتم و دوباره خوش نباشم و نتوانم به موفقیت خوبی برسم."


 


"آقای آبراموویچ زمان زیادی را صرف فکر کردن به این موضوع کرد. همچنین وقتی از من دعوت کرد که دوباره به اینجا بازگردم، من نیز مدتی را به تحلیل موقعیت گذراندم. تیم چلسی ای که ما ساختنش را در فصل 2004/2005 آغاز کردیم، دیگر تمام شده است. ما تنها دو یا سه بازیکن ازآن زمان را در اختیار داریم. ما احتیاج داریم تا آن تیم را بازسازی کنیم. و افق حالا متفاوت با ده سال پیش است، زیرا زمینه ای که آن سال ها وجود داشت، خرج کردن به شکلی غیر کنترل شده بود.


"پس فکر می کنم من و باشگاه همدیگر را در زمان مناسبی پیدا کردیم. فکر می کنم که باشگاه منتظر مربی ای مانند من بود و من چشم انتظار چلسی ام بودم تا این وجهه جدید را پیدا کند. امیدوارم سال ها بتوانیم در کنار هم، همدیگر را [راضی] نگه داریم."


تغییرات تابستان امسال، 125 میلیون پوند با فروش بازیکنان اضافه بر نیاز به حساب باشگاه افزود و چند بازیکن به انتخاب مورینیو به باشگاه اضافه کرد. او دراین باره توضیح می دهد: "در خصوص این بازیکنان که برای من اساسی نیستند است که باشگاه باید بهترین کار را برای من انجام دهد. آیا صحبت درباره این موضوع وقتی بازیکنان مورد بحث بازیکنان خیلی خوبی هستند آسان است؟ نه، آسان نیست.


"برای مثال، ماتا به یونایتد. ما یک بازیکن خیلی خوب را به یک رقیب مستقیم دادیم. آیا این اتفاق ده سال پیش رخ می داد؟ احتمالا نه. اما در فوتبال مدرن و واقعیت های اقتصادی جدید، اگر منچستر یونایتد مبلغ خوبی پیشنهاد کند، او باید برود. این دیدگاه باشگاه من است. این نظری است که رییس من، آقای آبراموویچ، هیئت مدیره و من داریم. من از آن دسته از مربی ها نیستم که بگویم نه، به یونایتد نه. ماتا را به یوونتوس یا بارسلونا بفروشید اما به یونایتد نه. چلسی نمی تواند 20 نسخه کپی داشته باشد. من نمی توانم فابرگاس را داشته باشم و به یک فابرگاس دیگر به همان اندازه حقوق دهم. اگر او نتواند بازی کند من می توانم خودم را وفق دهم و برای مثال، اسکار را بگذارم."


این صحبت او، مرا به سمت بازیکنان جوان انگلیسی و قول مورینیو در جولای امسال برای وارد کردن لوییس بیکر، دومنیک سولانک و آیزایا براون به تیم اصلی رهنمون ساخت. اهمیت وجود بازیکنان انگلیسی بیشتر در ترکیب تیم هایی مثل سیتی و چلسی بر کسی پوشیده نیست. من امیدوار به تایید مورینیو بودم. آیا او می تواند به قولش عمل کند؟ خودش می گوید که این کار را خواهد کرد، اما مسئولیت این کار را فراتر از تنها خود می داند: "من، همراهان آن ها، بازیکنان، ایجنت هایشان، اطرافیانشان. اما از نظر من، به عنوان مربی چلسی، آن ها جزو بازیکنان چلسی محسوب می شوند.


"یکی از چیزهایی که تا ابد در کارنامه یک مربی باقی می ماند، بازیکنان جوانی است که [زیر نظر آن ها] به بازیکنانی بزرگ تبدیل می شوند. و تو آن شخصی هستی که او را وارد تیم اصلی کردی. این همیشه در یادت خواهد ماند. واران با من بود وقتی 18 ساله بود. سانتون وقتی 17 ساله بود. بازی دوم او مقابل منچستر یونایتد در لیگ قهرمانان بود.، کارلوس آلبرتو در سن 18 سالگی در فینال لیگ قهرمانان گل زد. این چیزها هیمشه باقی می مانند. و من فکر نمی کنم حتی یک مربی در جهان وجود داشته باشد که نخواهد این چیزها را حس کند.


"نیتن ایک، کورت زوما، آندراس کریستنسن، لوییس بیکر، براون: ما یک گروه از جوانان در اختیار داریم، من نیز از بازی دادن به آن ها نمی هراسم. اما با فکر حمایت کردن از بازیکن نیز هستیم." بنابراین آیا بردن لیگ به همراه 4 یا 5 بازیکن آکادمی این روزها دستاورد بهتری نسبت به ده سال گذشته است؟ مورینیو اشاره می کند که او اکنون در چهار یا پنج جبهه در صدر لیگ برتر می جنگد اما می گوید: "باید یک تعهد اخلاقی بین باشگاه ها و کشور [تیم ملی] وجود داشته باشد. من خود را متعهد می دانم. هیچ کس به من نمی گوید که ما قانونی داریم که باید به پنج بازیکن انگلیسی بازی دهیم. اما من حس می کنم، که تفاوت کیفیت بازیکنانی که اکنون داریم با بازیکنانی که سال 2004 داشتیم فراوان است.


"بنابراین ما زمینه لازم را داریم و ما بسیار کار می کنیم و بسیار می اندیشیم تا کارهایی که باید انجام بدهند تا تبدیل به بازیکنان اصلی شوند را بررسی کنیم. چلسی در حال حاضر گروهی از بازیکنان جوان را در اختیار دارد که به بازیکنان آینده چلسی تبدیل خواهند شد. و بازیکنان انگلیسی ما وقتی تبدیل به بازیکنان [اصلی] چلسی شوند، به گزینه ای برای تیم ملی تبدیل می شوند."


یکی از جالب توجه ترین جواب های او، به یکی از سوالات بی خطر ما بود مبنی بر اینکه کدام مربی را بیشتر تحسین می کند. "من فکر می کنم که ما در دوره ای از تناقض به سر می بریم. زیرا موجی از یک عقیده به راه افتاده است که می گوید چون دانش در اختیار همه است - فاصله شما تا دانش تنها یک کلیک است - ما نسلی از افراد مطلع و آماده داریم.


"من مخالفم. من دلم می سوزد وقتی برخی چیزهایی که مردم می نویسند را می خوانم، اصلا به این شکل نیست، زیرا وقتی دانش در دسترس همه است، برخی افراد راحت طلب می شوند. وقتی دانش دردسترس شما نیست، شما مجبور می شوید که فکر کنید. و آن گاه مجبور می شوید که دانش تولید کنید.


"اگر شما بخواهید یک جلسه تمرینی خوب در خصوص آموزش دفاع از عقب داشته باشید، می توانید حدود 200 طراحی جلسه تمرین ببینید [به کامپیوترش اشاره می کند، که در اینترنت قابل دسترس است]. اگر شما این اطلاعات را نداشته باشید آن گاه باید خود دست به طراحی بزنید. بنابراین من این روزها کپی های زیادی می بینم. شما به دسته پنجم می روید، یا حتی بازی های زیر 10 ساله ها، دودفاع وسط باز می شوند، دروازه بان توپ را به هافبک وسط می دهد، هافبک وسط از نظر تکنیکی به اندازه کافی خوب نیست، توپ را از دست میدهد. اما آن ها به همین منوال ادامه می دهند. ما دردوران پایداری [و رکود] هستیم زیرا دانش در اختیار همه است و در منطقه راحتی متوقف شده ایم."


به بهترین شکل خود، او یک خلاصه مسحور کننده از چگونگی استقلال فکریش و نحوه تطبیق پذیریش ارائه می دهد: "من در فوتبال بنیادگرا نیستم. منظورم از بنیادگرایی در فوتبال این است که شما ایده های خود رادارید و به همراه آن ها می میرید.نه." او حالا بسیار حرکت می کند. "مردم از من می پرسند: مدل بازی تو چگونه است؟ من میگویم: مدل چی؟" قیافه او کمی با گفتن این جمله در هم می رود.


"مدل بازی در مقابل کدام تیم؟کی؟ با کدام بازیکنان؟ کدام مدل بازی [قیافه اش در هم می رود]؟


"من نمی توانم به این سوال جواب دهم. آیا من زیادی احمق هستم [در این لحظه دستش را تا نزدیکی های زمین پایین می آورد] یا زیادی باهوش هستم [دستش را بالا می برد]؟


"این چیست واقعا؟ من نمی دانم. مدل بازی من آیا این است که از دروازه بان تا ادن هازارد بازیسازی کنیم؟ مدل بازی من این است که بفهمم نقطه ضعف و قوت حریفم کجاست. آیا دیگو کاستا قوی تر از دفاع وسطحریف است؟ مدل بازی؟ این دیگر چیست؟ برای من، مدل بازی اصولی است که در تیمم ایجاد می کنم به عنوان اصول الویت که به ما یک هویت خاص می بخشد، اما این مسئله عمیقی است.


"چنین چیزی در خصوص یک پروژه نیز مطرح است. پروژه باید انعطاف پذیر باشد.پروژه هیچ وقت از لحظه شروع تا پایان یکسان نیست. مانند خانه من است. تغییر می دهی، من این در را دوست ندارم، تغییرش می دهی. پنجره ها.


"من ترجیح می دهم تیمم از عقب تر دفاع کند، اما اگر حریف تیمی باشد که از عقب بازیسازی کند و در این کار معرکه باشد، این کار به آن ها پایداری خوبی در زمین می دهد، بنابراین من آن ها را پرس خواهم کرد. لیورپول می خواست که سوارز را پشت مدافعین ما صاحب توپ کند، استرلینگ نیز به همین شکل و استیون جرارد را در جلوی مدافعین قرار داد. بنابراین من دست به کار شدم، لمپارد را جایی که استیوی جی قرار بود بازی کند قرار دادم، دفاعم را به شدت عقب چیدم. من پیروز شدم. و از من انتقاد شد زیرا من اجازه ندارم این چنین بازی کنم. بنابراین من آقای احمق هستم. من بنیادگرا نیستم. و فکر می کنم برخی افراد در فوتبال این روزها کمی بنیادگرا شده اند."


به عنوان نمونه، او تیم دیگو سیمئونه را مثال می زند: "کاری که اتلتیکو مادرید سال گذشته انجام داد قابل تحسین است، زیرا آن ها قهرمان لیگی شدند که نمی توانستند آن را برنده شوند. من سه سال آنجا بودم و تصور اینکه تیمی دیگر قهرمان لیگ شود برایم سخت است، اما آن ها شدند. تفاوت زیادی در امکانات وجود دارد. رئال مادرید و بارسلونا در بعد دیگری هستند. اما آن ها [اتلتیکو] بازیشان را بر روی این راهبرد بنا کردند؛ روحیه تیمی، نظم، شیوه بازی. مردم می گفتند که همه در آن تیم دفاع می کنند و بعد یک پاس بلند برای دیگو کاستا. نه. آن ها می دانند که چه کار می کنند."


در پایان، من از می پرسم که چلسی امسال را با چلسی اولین سال حضورش در باشگاه مقایسه کند: "من فکر می کنم که چلسی سال 2005 یک برتری نسبت به تیم امسال داشت و آن غریزه قتل و بی رحمی بود. هر بار که می توناستیم بازی را تمام کنیم، این کار را می کردیم. به یاد نمی آورم بازی ای بوده باشد که ما به حریف برتری داشته بودیم و کارش را تمام نکرده باشیم. آن تیم، تیمی بود که به حریف فرصت زنده ماندن نمی داد.


"این تیم هنوز آن جا نیست. ما هنوز کمی آرتیستی بازی می کنیم، من اینطور فکر می کنم. ما کنترل بهتری از بازی با در اختیار داشتن توپ و دانستن اینکه بازیکنان باید چگونه حرکت کنند داریم.


"این تیم پتانسیل بیشتری دارد تا به خاطر نتایج خوب تحسین شود اما نه فقط به خاطر آن بلکه به خاطر سبک بازی مشخصی. در آن تیم من افرادی مانند ماکلله را داشتم که همه چیز درباره سفت و سخت بودن را می دانستند. این افراد هنوز در مرحله یادگیری اند. من فکر می کنم ما در مسیر خوبی حرکت می کنیم. افرادی مانند روبن، داف، و حتی جو کول در دو فصل فوق العاده ای که با من داشت، افرادی بودند که غریزه برای کشتن و تمام کردن بازی ها داشتند.


"تو هیچ وقت داف را نمی دیدی که دریبل کند و شوت نزند. روبن را نمی دیدی که به فضا حملکه کند مگر اینکه به پنالتی یا شوت ختم شود. ما هنوز چند نفر را داریم که بین نیمه آرتیستی و نیمه هدف محور در نوسان اند. ما باید بازی های بیشتری را بکشیم."


بنابراین آیا آن ها قهرمان این فصل خواهند شد؟ "برخی اوقات فکر می کنم این در دی ان ای بازیکنان است.چیزهایی است که تو نمی توانی به بازیکنان بدهی اما به عنوان مربی من همیشه این احساس را دارم که کیفیت لازم برای مداخله را دارم. می توانم کمک کنم، می توان تغییر دهم بنابراین تلاشم را می کنم.


"برای مثال ویلیان. ویلیان با توپ و بدون توپ کارهای فوق العاده ای انجام می دهد. به او می گویم: تو باید 90 دقیقه را با سه شوت تمام کنی. ممکن نیست در پستی که تو بازی می کنی، 90 دقیقه بازی کرد و سه شوت نزد. سه شوت، دو پاس گل. تو برای تیم معرکه ای، کارهای زیادی انجام می دهی، در بازی سازی، در انتقال به دفاع. اما با یکم از این و یکم از آن تو شگفت انگیز خواهی شد."


منبع:طرفداری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد